خسته شدم ازخستگی هامون | خسته شدم ازگفتن برگرد

1401-10-08 ۱۲:۱۴

خسته شدم ازخستگی هامون
خسته شدم ازگفتن برگرد
داره شکنجه م میده این دوری
من آخرم جون میدم ازاین درد

تا کی بگم درداموتوو گوشت
خسته شدم تکراریه حرفام
دیگه بریدم بسه درکم کن
خسته م چجوری بت بگم تنهام

از تو ، خودم، از بغض هر روزه م
از اشک توی این چشا خسته م
دائم بهونه گیروکج خلقم
چشماموهم روهمه بستم

خسته ترازمن توی عالم نیس
این ازهمه حرفام معلومه
خسته شدم اززندگی مثل
مردی که به اعدام محکومه

دستاموواکردم که برگردی
این شاید التماس آخرشه
حرفای من عین صداقت بود
باید کنارت خستگیم درشه

آخرین دیدگاه ها

هنوز نظری درج نشده است. شما اولین نفر باشید.

ثبت دیدگاه شما

نظر خود را درباره این مطلب بنویسید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *